13 امین مروارید
مبارک مبارک دندونمون مبارک وای آخ جون بالاخره 13 امین مروارید هم از صدفش زد بیرون دندون نیش بالا سمت چپ نازنینم مبارکت باشه ...
اندر احوالات آرتین خان در 21 ماهگی
شیرین زبونم دیگه هر روز داری بانمک تر و شیرین زبون تر میشی وهر روز داری همه رو شیفته خودت میکنی تو تمام مهمونیها مثل ستاره میدرخشی البته اولش از شیطنتت بعدشم ازاون هوش بالایی که داری چون بعد از چند روز همه کسایی که تو اون جمع شما رو دیدین تک به تک بهمون زنگ میزنن وسراغتو میگیرن و میگن هر روز شما رو به ذهنشون میارن و یاد شمایک لبخند کوچیک رو لبهاشون حکاکی میکنه &nbs...
گلم 22 ماهگیت مبارک
سرمشق زندگیم فراموش نکردن آنهایست که همیشه برایم عزیز هستند مثـــــــــــــــل تــــــــــــــو تـــــــــــــــوئی کــــــه مــــــاه شــــــدی مــــــونـسم، شــــــــــــدی همــــــدمم، شــــدی تمـــام وجودم گــــــــــــــــــــــــلم ماهگیت مبارک جینگیلم امروز چه روز جالبیه / ...
روز خاص6.............6
عصاره تمام مهربانی ها را میگیرم واز آن فرشته ای میسازم همچو تو توئی که سادگی را از آب به ارث برده ای وسخاوت را از آفتاب، مهربانیت به باران میماند وشادیت به چشمک زدن ستاره ها، وجودت زایش همه ی دوست داشتنــــی ها آرتــــیـــــن نازم فرشته ی محبوب من روزگیت مبارک عزیز دلم لبخند بزن،بخاطر آنهایی که با لبخندت زندگی می کنند، با نفست آرام میگیرند وبه امیدت زنده هستند ...
کادو به سلیقه آرتین
نازنینم 22 فروردین به خاطر اینکه فرشته کوچولو مامان 20 ماهشو تموم کرد و وارد 21 ماهگیش شده بود با هم رفتیم بیرون و با سلیقه خود خودت یه توپ و یه شمشیر خریدی ومنم برات رنگ انگشتی پ ن:مامانی درست نشمردم اما فکر کنم تعداد توپات از 40 تاهم گذشته عاشق توپی و همه جا با توپ ظاهر میشی وموقع برگشتن هم اولین بستی سال 92 روبرات خریدم واومدیم خونه مامانی اینها بستنیتو خوردی وبا شمشیرت حسابی همه رو زدی وچقدر هم خوشت اومده بود شما با خود شمشیر ومن با غلافش حسابی شمشیر بازی کردیم ...
چند عکس جالب از آرتینی
گلم این عکسها تو گوشی موبایلم بود که با تاخیر برات میذارم 23 /10/ 91 خونه ثریا عمه.عاشق کریر سدنا وآرمیا شده بودی و اون روز اصلا ما رو اذیت نکردی چون فقط داشتی با کریر ها بازی میکردی 1391/11/06 پارک شهرک کارمندان. هوا خوب بود واومدیم تاب بازی وبعد از 1ساعت تفریح وبازی با گریه سوار ماشین شدی 1391/12/07زمانی که نمیخواهی غذا بخوری این جوری میکردی انگار که شما ما رو نمیبینی پس ما وغذا هم شما رو نمیبینیم 1391/11/1 تمرین پا باز نوروز 92 آرتین خان وآقا رحیم گل با موتور باحالش 1392/01/22 برای چکاب 21 ماهگیت رفته بودیم دکتر که شما با یه مریض...
دروغ
دروغ ریشه جامعه را خشک میکند یک داستان: برای سفر به اصفهان رفته بودم . کنار سی و سه پل نشسته بودم . نگاهم به دختر بچه سه یا چهار ساله خارجی افتاد که از پدر و مادرش اندکی فاصله گرفته بود و داشت مرا نگاه میکرد . بقدری چهره زیبا و بانمکی داشت که بی اختیار با دستم اشاره کردم به طرفم بیاید اما در حالتی از شک و ترس از جایش تکان نخورد . دو سه بار دیگر هم تکرار کردم اما نیامد . به عادت همیشگی ، دستم را که خا لی بود مشت کردم و به سمتش گرفتم تا احساس کند چیزی برایش دارم . بلافاصله به سویم حـرکت کرد . در همین لحظه پدرش که گویا دورادور مواظبش...
تلنگری برای والدین
در دبستانی، معلّمی به شاگردانش میگوید مطلبی بنویسند از آرزوهایشان، از آنچه که میخواهند خدایشان برایشان انجام دهد. هر چه دل تنگشان میخواهد بنویسند و از خدایشان بخواهند که آن را برایشان انجام دهد. شاگردان مداد در دستان کوچکشان، شروع به نوشتن میکنند و آرزوهای ریز و درشت را از درون سینه بر روی کاغذ روان میسازند، گویی دل کوچکشان تنگ بود و آرزوها دیگر در لانۀ دل نمیگنجید و اینک که فرصتی یافته بودند از آن تنگنا خارج میشدند و روی کاغذ میدویدند. آموزگار کاغذها را جمع کرد و در کیفش گذاشت و سپس شاگردان را گفت که بروند؛ به خا...
دومین درخت
عزیز دلم بالاخره دومین درخت شما هم کاشته شد این دفعه درخت شما تو باغ بابایی کاشته شد نهال به پیوند شده با زالزالک پ ن:میگن به قرمزه ببین چه شود دست بابایی درد نکنه یه درخت ناب وتک برای فندقش گرفته آرتینی عصبانی تو باغ بابایی ...